- چکه بزئن
دست زدن، کف زدن
معنی چکه بزئن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(یَکْ کَ / کِ / یِکْ کَ / کِ بِ زَ)
لغت نامه دهخدا
در تداول عامه، پهلوان و بزن بهادر. آدم دعواکن و زرنگ. (فرهنگ لغات عامیانه). که به تنهایی از عهده برآید
پهلوان و بزن بهادر آدم دعوا کن و زرنگ: عروس دلهای صدها کرد چابک سوار ویکه بزن بودم
تکاندن
پاشیده شدن آب و چیزهای آبکی
لب زدن، خوردن، چشیدن
پایین دادن فتیله ی چراغ، پایین تر زدن نشانه، ردیف کردن
پا دادن، گیر آمدن
زور زدن پیاپی هنگام شکم روی و زایمان
مکیدن
کتک زدن
متصل شدن
ناخواسته شاشیدن، از دست دادن مواد قندی بعضی غذاها در اثر
جفت دادن، آمیزاندن، حجامت کردن، جوانه زدن گیاهان و درختان
برخورد کردن ناخود آگاه پا، به اجسام
زل زدن، نگاه کردن
با فشار و با صدا جهیدن هر چیز آبکی و نرم، پاشیده شدن مایع
چانه زدناصرار در گرفتن تخفیف در معامله
دروغ گفتن، چاخان کردن
دست زدن و شادمانی کردن، هم زدن، هم زدن آش های نذری که جنبه
سیلی زدن
هدایت گوسفند ماده به مکانی مخصوص، برای شیر دادن به بره های
به زمین زدن، از شرایط مناسب و موضع مطلوب کسی را ساقط کردن
تاول زدن
تنه زدن به کسی
عوض کردن مکان، جوانه زدن سر شاخه های درخت، توقف کوتاه مدت و سپس به جای
به جایی رفتن و گشت زدن
به طور ناگهانی تکان دادن
پرحرفی کردن، پرچانگی کردن
چلاندن رخت، چنگ زدن، چنگ انداختن
پرچانگی کردن
پاشاندن خاک به وسیله ی مرغ ۲جستجو کردن
پا گذاشتن، قدم زدن
هلهله کننده، کف زننده، شادی کنان